فیتوشیمی (استخراج، شناسایی و اندازه گیری مواد موثره)
محمدرضا صادقی منش؛ زینب جعفریان؛ جمشید قربانی؛ راضیه عظیمی
چکیده
سابقه و هدف: گونه آویشن (Thymus lancifolius Celak.) یکی از گونههای انحصاری جنس آویشن در ایران است که بهعلت داشتن ترکیبات فنولی بالا، از ارزش اقتصادی و دارویی زیادی برخوردار است .با در نظر گرفتن برداشت بیرویه از رویشگاههای آویشن، کم بودن میزان تولید و استاندارد نبودن کمّیت و کیفیت مواد مؤثره بهعلت تنوع بالای ژنتیکی آویشن، اهلی کردن گونهT. ...
بیشتر
سابقه و هدف: گونه آویشن (Thymus lancifolius Celak.) یکی از گونههای انحصاری جنس آویشن در ایران است که بهعلت داشتن ترکیبات فنولی بالا، از ارزش اقتصادی و دارویی زیادی برخوردار است .با در نظر گرفتن برداشت بیرویه از رویشگاههای آویشن، کم بودن میزان تولید و استاندارد نبودن کمّیت و کیفیت مواد مؤثره بهعلت تنوع بالای ژنتیکی آویشن، اهلی کردن گونهT. lancifolius Celak. و استانداردسازی آن از اهداف این مطالعه است. در این راستا، کمّیت و کیفیت اسانس این گونه آویشن در شرایط طبیعی و زراعی بررسی و مقایسه شد.مواد و روشها: بهمنظور بررسی تأثیر عوامل محیطی بر عملکرد کمّی و کیفی اسانس گونه T. lancifolius Celak. در شرایط زراعی و رویشگاهی (پنج رویشگاه رزن، اسدآباد، همدان، ملایر و تویسرکان)، این گونه در ایستگاه اکباتان همدان، در قالب طرح بلوک کامل تصادفی با سه تکرار از طریق تکثیر بذر کاشته شد. اسانس گیاهان در مرحله گلدهی کامل به روش تقطیر با آب استخراج و ترکیبهای تشکیلدهنده اسانس بهوسیله دستگاههای GC و GC/MS اندازهگیری و شناسایی گردید.نتایج: مقایسه درصد اسانس جمعیتهای T. lancifolius بیانگر آن است که در رویشگاه با هم اختلاف معنیداری دارند، بهطوری که رویشگاه اسدآباد دارای بیشترین درصد اسانس (3.85%) و رویشگاه ملایر دارای کمترین درصد اسانس (1.94%) بود. میزان اسانس جمعیتها در مزرعه هم اختلاف معنیداری داشتند، بهطوری که بیشترین درصد اسانس (4.18%) مربوط به جمعیت اسدآباد و کمترین آن مربوط به ملایر بود (1.78%). در جمعیت اسدآباد و تویسرکان، درصد اسانس مزرعه از رویشگاه بیشتر بود اما در جمعیتهای رزن، همدان و ملایر نمونههای رویشگاهی درصد اسانس بالاتری داشتند. ترکیبات تشکیلدهنده در همه جمعیتها هم در شرایط رویشگاه و هم در شرایط زراعی تقریباً مشابه بود اما در نوع ترکیبات غالب و نیز میزان آنها تفاوت داشتند. نتیجه حاصل از تجزیه خوشهای مواد مؤثره مهم اسانس در پنج جمعیت مورد مطالعه، نشاندهنده وجود دو نوع تیپ شیمیایی (کموتایپ) شامل تیمول (کموتایپ 1) و ژرانیول/ژرانیل استات (کموتایپ 2) در دو شرایط مزرعه و رویشگاه بود. در اسانس چهار جمعیت T. lancifolius مربوط به کموتایپ 1، ترکیبهای اصلی شامل تیمول (رویشگاه: 71.4%-52.2%، مزرعه: 68.1%-49.4%)، کــارواکرول (رویشگاه: 23.5%-4.5%، مزرعه: 25.5%-3.9%)، پارا-سیمن (رویشگاه: 6.1%-4.3%، مزرعه: 6.6%-4.6%) و گاما-ترپینن (رویشگاه: 9.3%-3.9%، مزرعه: 8.9%-5.7%) بودند. در این کموتایپ بیشترین میزان تیمول (71.4%) در رویشگاه همدان و بیشترین مقدار ترکیبات فنولی (80%) در رویشگاه ملایر مشاهده شد. در جمعیت رزن مربوط به کموتایپ 2، مواد مؤثره شامل ژرانیول (رویشگاه: 52.1%، مزرعه 35.8%)، ژرانیل استات (رویشگاه: 22%، مزرعه: 16%)، لینالول (رویشگاه: 6.3%، مزرعه: 14.7%) و تیمول (رویشگاه: 7%، مزرعه: 12%) ترکیبهای عمده اسانس را تشکیل دادند.نتیجهگیری: با توجه به نتایج حاصل از بررسی کمّیت و کیفیت اسانس جمعیتهای مختلف T. lancifolius Celak.، میتوان دو کموتایپ اصلی شامل کموتایپ تیمول و کموتایپ ژرانیول/ژرانیل استات را برای اهلی کردن و کشت این گونه در استان همدان معرفی کرد تا ضمن استفاده از آنها در صنایع دارویی از تخریب رویشگاهای آویشن جلوگیری بعمل آورد.
بیوتکنولوژی
مهران اوچی اردبیلی؛ حسن نورافکن؛ حسنعلی نقدی بادی؛ ناصر محبعلی پور؛ اردشیر قادری
چکیده
سابقه و هدف: تاکسول یکی از ارزشمندترین مواد مؤثره موجود در برخی گیاهان است که در شیمی درمانی بر علیه سرطانهای سینه، معده، تخمدان، کبد، ریه، دهانه رحم و پانکراس استفاده میشود. برگ فندق (Corylus avellana L.) یکی از گیاهانی است که وجود تاکسول در آن اثبات شده است. جنگلهای طبیعی مناطق اردبیل، ارسباران و میانه از مناطق مهم ژرم پلاسمهای فندق ...
بیشتر
سابقه و هدف: تاکسول یکی از ارزشمندترین مواد مؤثره موجود در برخی گیاهان است که در شیمی درمانی بر علیه سرطانهای سینه، معده، تخمدان، کبد، ریه، دهانه رحم و پانکراس استفاده میشود. برگ فندق (Corylus avellana L.) یکی از گیاهانی است که وجود تاکسول در آن اثبات شده است. جنگلهای طبیعی مناطق اردبیل، ارسباران و میانه از مناطق مهم ژرم پلاسمهای فندق میباشند. هدف از این پژوهش بررسی و گروهبندی نمونههای زیر جمعیتی فندق این مناطق براساس نشانگر ژنتیکی SCoT و مقایسه نمونههای یک کلاستر با استفاده از تجزیه به مؤلفههای اصلی از نظر میزان تاکسول موجود در برگ فندق و خصوصیات فیتوشیمیایی میوه آنها بود.مواد و روشها: این پژوهش طی سالهای 99-1398 انجام شد. در این پژوهش تعداد 78 نمونه تک درخت بومی از جنگلهای طبیعی فندقلو اردبیل، میانه و ارسباران انتخاب شده (بر حسب فاصله جغرافیایی نمونههای هر منطقه جمیعت ان منطقه در نظر گرفته شد) و موقعیت جغرافیایی هر منطقه با GPS ثبت شد. صفات کمّی و کیفی فندق براساس وسعت، خصوصیات جغرافیایی و تنوع احتمالی موجود بین تودههای فندق شمالغرب کشور و براساس توصیفگر فندق معاونت تحقیقات و شناسایی ارقام گیاهی، وزارت جهاد کشاورزی جمعآوری شد. براساس تنوع فنوتیپی، نمونههای زیر جمعیتی (تک درخت) انتخاب شده، از قسمت برگ استخراج DNA به روش CTAB انجام شد. پس از کیفیت سنجی DNA در طیف جذبی 260 و 280 نانومتر در نانودراپ، با استفاده از پرایمرهای اختصاصی SCoT، واکنش PCR انجام شد. سپس الکتروفورز نسبت به حضور یا عدم حضور نشانگر (صفر و یک) انجام و دادهها با استفاده از نرمافزار POP Gene v1.32 مورد ارزیابی قرار گرفتند. از هر گروه بسته به تعداد نمونهها، حداقل دو نمونه انتخاب و میزان تاکسول در برگ آنها استخراج و اندازهگیری شد. از میوههای فندق نمونههای انتخابی گزینش و میزان خصوصیات آنتیاکسیدانی، فنلها، اسیدهای چرب و میزان برخی عناصر معدنی اندازهگیری شد.نتایج: براساس وجود و عدم وجود باندهای ژنتیکی SCoT در ژنوم نمونههای انتخابی فندق از مناطق مختلف آنالیز تجزیه به مؤلفههای اصلی (PCOA) انجام شد. هبستگی (ضریب همبستگی مانتل) بین ضریب تشابه براساس گروهبندی ژنوتیپها با استفاده از نشانگر SCoT و ضرایب تشابه با استفاده از دادههای مشخصات جغرافیایی برابر با 0.54 محاسبه شد که معنیدار بود (Pvalue<.05). بررسی میزان محتوی اطلاعات ژنتیکی (PIC) براساس پرایمرهای SCoT مورد استفاده نشان داد که در گروههای جدا شده براساس PCoA میزان PIC متفاوت بود. بین گروههای ژنوتیپی از نظر صفات محتویات پروتئینی، محتویات اسیدهای چرب، فیبر، کربوهیدرات، فنل تام، پالمیتیکاسید. تفاوت معنیدار در سطوح احتمال0.05و 0.01وجود داشت و از نظر بقیه صفات تفاوت معنیدار دیده نشد.مقایسه میانگین گروههای ژنوتیپی فندق نشان داد که از نظر محتوی پروتئینی، درصد اسیدهای چرب، میزان خاصیت آنتیاکسیدانی و پالمیتیک اسید، بیشترین میانگین مربوط به ژنوتیپهای گروه 1 بوده است. مقادیر ضرایب تشابه در گروهبندی براساس نشانگر SCOT و ضرایب تشابه حاصل نتایج نشان داد، میزان همبستگی بین ضرایب محاسبه شده 0.76 است. ارزیابی جریان ژنی (Nm) وشاخص تثبیت (Fst) در درون جمعیتها و ژنوتیپهای فندق بیشترین میزان جریان ژنی Nm و کمترین میزان Fst را در کل جمعیتها (0.55=Fst و 0.7=Nm) را نشان دادند که همین روند در گروهها نیز رعایت شده بود هر چند که میزان ضریب Nm در ژنوتیپهای گروه 1 بود (0.81= Nm). میزان هتروزیگوسیتی بین جمعیتی (Dst) 0.15 برآورد شد.نتیجهگیری: از آنجاییکه همواره در مطالعه صفات فیتوشیمیایی مستلزم زمان و انجام آزمایشات متعدد است، وجود نشانگرهای نشانگر قابل اعتماد تکرارپذیر برای یافتن ژنوتیپهای با شاخصههای فیتوشیمیایی و تاکسول بالا ضرورت پیدا میکند. مقدار پایین پارامتر جریان ژنی Nm)) نشان داد که جمعیتهای مورد مطالعه میل به افتراق بالایی دارند. وجود تنوع ژنتیکی بالا درون جمعیتها امکان اجرای برنامههای اصلاحی را توجیهپذیر میسازد. بالا بودن تشابه ژنتیکی بین جمعیتها مطالعه نشانگر SCoT (بیشترین0.97 کمترین 0.81) نشان داد جمعیتها به یک منشاء و زمینه ژنتیکی تعلق دارند.
زراعت و باغبانی
افسون کامیاب؛ داود صمصام پور؛ نوید احمدی نسب؛ عبدالنبی باقری
چکیده
سابقه و هدف: گیاه آویشن (Thymus vulgaris L.) از گیاهان دارویی و معطر و متعلق به خانواده نعناعیان است. این گیاه دارای خواص ارزشمند دارویی و تغذیهای میباشد. خواص دارویی آویشن باغی سبب شده است تا این گیاه از معروفترین گیاهان در دنیا باشد، بنابراین تولید آن نقش مهمی در اقتصاد کشاورزی ایران دارد. تنشهای محیطی اثر معنیداری روی عملکرد و کیفیت ...
بیشتر
سابقه و هدف: گیاه آویشن (Thymus vulgaris L.) از گیاهان دارویی و معطر و متعلق به خانواده نعناعیان است. این گیاه دارای خواص ارزشمند دارویی و تغذیهای میباشد. خواص دارویی آویشن باغی سبب شده است تا این گیاه از معروفترین گیاهان در دنیا باشد، بنابراین تولید آن نقش مهمی در اقتصاد کشاورزی ایران دارد. تنشهای محیطی اثر معنیداری روی عملکرد و کیفیت گیاهان دارویی دارند. خشکی از مهمترین تنشهای غیرزیستی و از عوامل محدود کننده تولید محصولات در جهان میباشد که میتواند اثرهای نامطلوبی روی رشد و عملکرد گیاهان داشته باشد. اندوفیتهای باکتریایی بهعنوان یکی از انواع میکروارگانیسمهای همزیست با گیاهان، نقش مهمی در بهبود رشد و عملکرد گیاهان میزبان خود در شرایط تنش خشکی دارند. با توجه به مشکلات کمآبی در ایران، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر اندوفیت باکتریایی Agrobacterium deltaense جدا شده از گیاه مور تلخ (Salvia mirzayanii) بر برخی خصوصیات کمّی و کیفی گیاهان آویشن باغی تحت تنش خشکی انجام شد. مواد و روشها: ابتدا با استفاده از روشهای مورفولوژیک، فیزیولوژیک و مولکولی، اندوفیت باکتریایی شناسایی شد. سپس بذرهای ضدعفونی شده آویشن باغی در شرایط استاندارد کشت گردیدند و پس از دو ماه به گلدان منتقل شدند. پس از طی شش ماه از زمان انتقال کشت به گلدان، در سه مرحله بهطور هفتگی با استفاده از اندوفیت باکتریایی A. deltaense، در گیاهان آویشن باغی تلقیح انجام شد. سوسپانسیون باکتری در محیط کشت NB با غلظت 108 × 1 میلیلیتر تنظیم شد، سپس بهصورت محلولپاشی به اندامهای هوایی گیاهان و تزریق به ریشه انجام گردید. برای اطمینان از حضور اندوفیتها پس از گذشت یک ماه از محلولپاشی، آزمون استقرار اندوفیت باکتریایی در گیاه انجام شد و بعد از آن تنش خشکی به مدت سه ماه اعمال گردید و بعد صفات مورفولوژیک، فیزیولوژیک و بیوشیمیایی گیاه آویشن باغی ارزیابی شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار در گلخانه دانشگاه هرمزگان در سال 1400 انجام شد. تیمارها در چهار سطح تنش خشکی (0، 25، 50 و 75 درصد ظرفیت مزرعه) و دو سطح تلقیح باکتری (عدم تلقیح و تلقیح باA. deltaense ) تعیین شدند. صفات مورد ارزیابی شامل: ارتفاع، وزنتر و خشک ساقه و ریشه، درصد نشت الکترولیت، کلروفیل a و b، کلروفیل کل، کاروتنوئید، پرولین، قندهای محلول، میزان فنول کل و درصد اسانس وابستگی میکوریزایی بودند.نتایج: تنش خشکی اثرهای معنیداری بر کاهش عملکرد گیاه آویشن باغی ازجمله کاهش ارتفاع ساقه، وزن تر و خشک ساقه و ریشه، کلروفیل a وb، کلروفیل کل و کاروتنوئید داشت. با این حال، تحت تنش خشکی شدید (75% ظرفیت زراعی)، تلقیح آویشن باغی با اندوفیت باکتریایی A. deltaense باعث افزایش معنیدار ارتفاع (35.41%)، وزن خشک ریشه (85.71%)، وزن تر ریشه (35.74%)، وزن خشک ساقه (22.83)، وزن تر ساقه (37%)، کلروفیل a (15.97%)، کلروفیل b (41.09%)، کلروفیل کل (20.77)، کاروتنوئیدها (25%) و سبب کاهش نشت الکترولیت به میزان 5.90% نسبت به شاهد و کاهش اثرهای منفی تنش خشکی گردید. همچنین، حضور اندوفیت باکتریایی A. deltaense در برابر عدم حضور آن در شرایط تنش خشکی، منجر به افزایش صفات پرولین (17.07%)، قندهای محلول (15.09%)، فنول کل (27.39%)، درصد اسانس (20%) و میزان وابستگی میکوریزایی (84%) نسبت به شاهد شد.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان میدهد که میکروارگانیسمهای مفید ازجمله اندوفیت باکتریایی میتوانند بهعنوان راهکاری مناسب برای افزایش تحمل گیاهان به تنش خشکی استفاده شوند. از این ظرفیت میتوان در جهت کشاورزی پایدار و کاهش محدودیتهای کشت در مناطقی مانند مناطق خشک و کمآب استفاده کرد. در صورت استفاده از اندوفیت باکتریایی A. deltaense در کشت آویشن باغی تحت شرایط تنش خشکی، میتوان بهبود رشد و عملکرد گیاهان، افزایش میزان درصد اسانس و فنول کل که نشانگر کیفیت و ترکیبات مؤثر درمانی آنهاست را مشاهده کرد. این افزایش نه تنها به ارتقاء خواص دارویی گیاهان کمک میکند بلکه ارزش اقتصادی و تجاری آنها را نیز افزایش میدهد.
بهزراعی و بهنژادی
عبدالله جوانمرد؛ موسی جمالی؛ محمدرضا مرشدلو؛ مجتبی نورآئین؛ مصطفی امانی ماچیانی
چکیده
سابقه و هدف: امروزه، استفاده از کودهای سبز در سیستمهای کشاورزی پایدار بدلیل تأثیر مثبت آنها در افزایش سلامت و حاصلخیزی خاک و بهبود کمّیت و کیفیت عملکرد گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نتایج مطالعات قبلی نشاندهنده این است که کشت مخلوط گیاهان و استفاده از آنها بهعنوان کود سبز نقش مؤثری در بهبود عملکرد کمّی و کیفی گیاهان دارد. ...
بیشتر
سابقه و هدف: امروزه، استفاده از کودهای سبز در سیستمهای کشاورزی پایدار بدلیل تأثیر مثبت آنها در افزایش سلامت و حاصلخیزی خاک و بهبود کمّیت و کیفیت عملکرد گیاهان بسیار مورد توجه قرار گرفته است. نتایج مطالعات قبلی نشاندهنده این است که کشت مخلوط گیاهان و استفاده از آنها بهعنوان کود سبز نقش مؤثری در بهبود عملکرد کمّی و کیفی گیاهان دارد. علاوه بر استفاده از کودهای سبز، کاربرد کودهای آلی (ورمیکمپوست) و زیستی (قارچ آربوسکولار میکوریزا) هم میتواند اثر مثبتی بر عملکرد و کیفیت گیاهان داشته باشد. با توجه به اثرهای منفی کودهای شیمیایی بر کیفیت گیاهان دارویی و معطر، بهبود ویژگیهای کمّی و کیفی این گیاهان بهویژه در شرایط کمنهاده به یک چالش بزرگ در بخش کشاورزی تبدیل شده است. ازاینرو، پژوهشی با هدف بررسی اثر کودهای سبز (بهصورت کشت خالص و مخلوط)، آلی و زیستی بر عملکرد ماده خشک، کمّیت و کیفیت اسانس نعناع فلفلی انجام شد.مواد و روشها: آزمایش بهصورت طرح بلوکهای کامل تصادفی با هشت تیمار و سه تکرار در دانشکده کشاورزی دانشگاه مراغه در سال 1401 اجرا شد. تیمارهای آزمایشی شامل کاربرد کود سبز (کشت خالص ماشک گلخوشهای، کشت خالص جو، کشت مخلوط 25% ماشک+ 75% جو، 50% ماشک+ 50% جو و 75% ماشک+ 25% جو)، کود زیستی (قارچ آربوسکولار میکوریزا)، ورمیکمپوست (10 تن در هکتار) و عدم مصرف کود بهعنوان تیمار شاهد بودند. قبل از برداشت، نمونهبرداری از 10 بوته بهصورت تصادفی برای اندازهگیری صفات مورفولوژی از قبیل ارتفاع بوته، تعداد گره در بوته، تعداد برگ و تعداد شاخه جانبی در بوته انجام گردید. پس از آن، برداشت از خطوط میانی با حذف اثرهای حاشیهای در سطحی معادل 3.2 مترمربع انجام شد. استخراج اسانس به روش تقطیر با آب با استفاده از دستگاه کلونجر (مدل فارماکوپه بریتانیا) انجام شد. برای شناسایی ترکیبهای اسانس از دستگاه کروماتوگرافی گازی متصل شده به طیفسنجی جرمی (GC-MS) مدل Agilent 5977A و دستگاه کروماتوگرافی گازی مدل Agilent 7990B با آشکارساز یونیزاسیون شعلهای (FID) استفاده شد. در نهایت بعد از اطمینان از نرمال بودن دادهها، تجزیه واریانس دادهها با استفاده از نرمافزار آماریSAS ورژن 9.4 و رسم نمودارها با نرمافزار Excel انجام گردید. همچنین، مقایسه میانگین دادهها با استفاده از آزمون LSD در سطح احتمال 5% انجام شد. نتایج: نتایج نشان داد بیشترین نیتروژن (18.05 گرم بر کیلوگرم) و پتاسیم (18.25 گرم بر کیلوگرم) در برگ نعناع فلفلی با کاربرد کود سبز 50% ماشک+ 50% جو بدست آمد. در حالی که بالاترین میزان فسفر نعناع فلفلی (1.75 گرم بر کیلوگرم) با کاربرد قارچ میکوریزا بدست آمد. همچنین بیشترین عملکرد ماده خشک نعناع فلفلی (292.67 گرم در متر مربع) به کاربرد کود سبز 50% ماشک+ 50% جو مربوط بود که با کاربرد قارچ میکوریزا تفاوت معنیداری نداشت. علاوه بر این، بالاترین میزان درصد (1.84%) و عملکرد اسانس نعناع فلفلی (5.39 گرم در متر مربع) به تیمار کود سبز 50% ماشک+ 50% جو تعلق داشت. آنالیز شیمیایی اسانس نشان داد که ترکیبات غالب موجود در اسانس نعناع فلفلی بهترتیب شامل منتول (38.1-32.7%)، منتون (21.4-18.3%) و 1،8-سینئول (6.1-5.2%) بودند. بالاترین میزان منتول و سینئول با کاربرد کود سبز 50% ماشک+ 50% جو بدست آمد.نتیجهگیری: بهطور کلی، نتایج حاصل از تحقیق نشان داد که کاربرد کود سبز مخلوط 50% ماشک+ 50% جو به بهبود کمّیت و کیفیت اسانس (ترکیبات غالب اسانس از قبیل منتول و منتون) نعناع فلفلی منجر گردید.
اثرات بیولوژیک اسانسها و عصارهها
محمد علی زارعی؛ پریسا صادق زاد
چکیده
سابقه و هدف: بیماری آلزایمر یک بیماری پیشرونده و تحلیل برنده مغز بوده که باعث مختل شدن فکر و حافظه میشود. پیامدهای اصلی آلزایمر شامل کاهش عملکردهای شناختی و اختلالات زبانی است. یکی از دلایلی که موجب آلزایمر میشود، کاهش سطح انتقال دهنده عصبی استیل کولین در مغز است که بخشی از آن به دلیل فعالیت بالاتر استیل کولین استراز ...
بیشتر
سابقه و هدف: بیماری آلزایمر یک بیماری پیشرونده و تحلیل برنده مغز بوده که باعث مختل شدن فکر و حافظه میشود. پیامدهای اصلی آلزایمر شامل کاهش عملکردهای شناختی و اختلالات زبانی است. یکی از دلایلی که موجب آلزایمر میشود، کاهش سطح انتقال دهنده عصبی استیل کولین در مغز است که بخشی از آن به دلیل فعالیت بالاتر استیل کولین استراز است، آنزیمی که مسئول تخریب آن است. بسیاری از مهارکنندههای استیل کولین استراز، چه طبیعی و چه مصنوعی، در طول سالها برای مقابله با پیشرفت بیماری ساخته و استفاده شدهاند. ازاینرو، مهارکنندههای استیل کولین استراز، گزینه مناسبی برای درمان این بیماری هستند. امروزه دستیابی به داروهایی مؤثرتر با عوارض جانبی کمتر با منشأ گیاهی از هدفهای پژوهشگران میباشد. یکی از مهمترین فرآوردههای گیاهی که در طب سنتی ایران برای تقویت یادگیری و حافظه بکار میرود صمغ گیاه کندر (Boswellia thurifera Roxb.) است. نوع حلّال بر کیفیت ترکیبات استخراج شده بسیار مؤثر است، ازاینرو بررسی تأثیر نوع حلّال استخراج، بر میزان خاصیت مهارکنندگی آنزیم استیل کولین استراز، توسط عصاره صمغ کندر هدف این پژوهش بود.مواد و روشها: حلّالهای اتانول، متانول، اتر، اتیل استات، استون و هگزان برای استخراج عصاره صمغ کندر به روش خیساندن و با استفاده از دستگاه روتاری اواپوراتور انتخاب شدند. عصارههای حاصل به منظور بررسی فعالیت مهاری آنزیم استیل کولین استراز و سنجش محتوی فنل و فلاونوئید مورد استفاده قرار گرفتند. برای سنجش اثر مهاری عصارهها از روش المن با رویکرد میکروپلیت اسپکتروفوتومتری استفاده شد. از غلظتهای مختلف عصاره برای تعیین درصد مهار و محاسبه مقدار IC50 استفاده شد و تمام سنجشها در 3 تکرار انجام گردید. عصارههای با اثر مهارکنندگی بالاتر از نظر سینتیک مهارآنزیمی بررسی شدند. مقدار ترکیبات فنول تام عصارههای مختلف بدست آمده از کندر براساس مقدار جذب حاصل واکنش عصارهها با معرف فولین سیوکالچیو و بر مبنای مقایسه آنها با منحنی استاندارد اسید گالیک محاسبه شد. مقدار فلاونوئید تام از عصارههای مختلف گیاه کندر بر مبنای رنگسنجی آلومینیومکلراید انجام شد. سپس با قراردادن میزان جذب عصارههای مختلف در معادله خط منحنی استاندارد محلول کوئرستین مقدار فلاونوئید تام محاسبه شد.نتایج: عصاره اتانولی صمغ کندر با کمترین مقدار IC50 ( mg.mL-11.93)، بیشترین اثر مهارکنندگی بر روی فعالیت آنزیمی استیل کولین استراز و عصاره متانولی صمغ کندر با بیشترین مقدار IC50 (mg.mL-1 42.01) کمترین اثر مهارکنندگی بر روی فعالیت آنزیمی استیل کولین استراز را از خود نشان دادند. سایر حلّالها براساس افزایش مقدار IC50 (هگزان< اتیل استات< اتر< استون) در میان این دو جای گرفتند. مطابق نتایج مطالعات سنتیک مهار آنزیم، عصاره استونی کندر الگوی مهار رقابتی، عصاره هگزانی کندر الگوی مهار غیر رقابتی و عصاره اتانولی، اتیلاستاتی، متانولی و اتری کندر الگوی مهار مرکب از خود نشان دادند. عصاره اتانولی حاوی بیشترین مقدار فنل تام بود (μg.mL-14.36)، اما مقدار فلاونوئید تام آن با سایر عصارهها تفاوت چندانی نداشت.نتیجهگیری: نتایج بدست آمده از این تحقیق نشان میدهد که عصاره اتانولی بدست آمده از صمغ کندر بهطور قابل توجهی دارای اثرهای مهاری بر روی فعالیت آنزیم استیل کولین استراز است. در عین حال، عصاره اتانلی دارای بیشترین مقدار فنل تام است. بنابراین اتانل قادر به استخراج عوامل مهارکننده آنزیم استیل کولین استراز موجود در صمغ کندر با ماهیت فنلی احتمالی است. تلاش برای جداسازی عوامل فنلی ذکرشده میتواند موضوع مناسبی برای پژوهشهای آینده با هدف دستیابی به مهارکنندههای دارای کاربردهای دارویی باشد.
زراعت و باغبانی
زهرا بهارمست؛ معظم حسن پور اصیل؛ محمدباقر فرهنگی؛ امیر صحرارو
چکیده
سابقه و هدف: گل مغربی صورتی یکی از معروفترین گونههای دارویی با ارزش اقتصادی بالا در جهان است که در ایران نیز بهعنوان یک گیاه زینتی دارویی کاشته میشود. علاوه بر آن، روغن بذر آن در صنایع دارویی، صنایع غذایی، آرایشی و بهداشتی استفاده میشود. کیفیت محصولات کشاورزی را میتوان با استفاده از ریزمغذیها و کودهای زیستی افزایش داد. از ...
بیشتر
سابقه و هدف: گل مغربی صورتی یکی از معروفترین گونههای دارویی با ارزش اقتصادی بالا در جهان است که در ایران نیز بهعنوان یک گیاه زینتی دارویی کاشته میشود. علاوه بر آن، روغن بذر آن در صنایع دارویی، صنایع غذایی، آرایشی و بهداشتی استفاده میشود. کیفیت محصولات کشاورزی را میتوان با استفاده از ریزمغذیها و کودهای زیستی افزایش داد. از این رو، این مطالعه با هدف بررسی تأثیر کاربرد قارچ آربوسکولار مایکوریزا و محلولپاشی عنصر روی بر جذب مواد مغذی و ویژگیهای مورفوفیزیولوژیک و بیوشیمیایی گل مغربی صورتی (Oenothera speciosa Nutt.) انجام شد.مواد و روشها: این پژوهش در طی یک سال از مهر 1401 تا شهریور 1402 بر روی گل مغربی انجام شد. بدین منظور بذرهای گل مغربی ابتدا به مدت 120 روز در شرایط گلخانه در گلدان اندازه 10 کشت و بعد در زمان انتقال نشاء به گلدان اصلی با گونه مایکوریزا آربوسکولار Glomus intraradices تلقیح شدند و مایهزنی در دو سطح تلقیح و عدم تلقیح در زمان انتقال نشاء گلدان اصلی انجام گردید. این آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی اجرا و محلولپاشی عنصر روی به شکل سولفات روی در سه سطح صفر (شاهد)، 3 و 5 میلیگرم در لیتر در سه تکرار در مرحله هشت برگی انجام شد. پیش از کاشت گیاه از مخلوط خاک مورد استفاده نمونهبرداری شد و آزمایش فیزیکی و شیمیایی خاک شامل غلظت عنصرهای نیتروژن، پتاسیم، فسفر و کربن زیستتوده انجام شد. صفات مورد بررسی شامل صفات مورفولوژیک (وزن تر و خشک اندام هوایی، تعداد گل در ساقه، قطر گل، طول دوره گلدهی، تعداد برگ، تعداد کپسول، تعداد بذر در کپسول، تعداد شاخه جانبی) و تعداد اسپور مایکوریزا در خاک و صفات فیزیولوژیک شامل کلروفیلهای a، b و کل، کاروتنوئید، فنل و فلاونوئید و آنتیاکسیدان و فعالیت آنزیمهای کاتالاز و پراکسیداز در برگ ارزیابی شدند.نتایج: نتایج نشان داد که در تیمار محلولپاشی با سولفات روی 5 میلیگرم بر لیتر صفات تعداد گل در بوته، تعداد کپسول در بوته، تعداد بذر در بوته، عملکرد بذر، تعداد میانگره، تعداد ساقه فرعی و وزن تر و خشک اندام هوایی و صفات فیتوشیمیایی فلاونوئید، آنتیاکسیدان، کاتالاز و پراکسیداز و علاوه بر این عنصرهای فسفر، روی، بور، منگنز، آهن و مس در سطح احتمال 1% تفاوت معنیداری با هم داشتند. در کاروتنوئید و عنصرهای نیتروژن و پتاسیم در سطح احتمال 5% تفاوت معنیداری حاصل شد. اثر تیمار تلقیح با قارچ آربوسکولار مایکوریزا بر صفات تعداد گل در بوته، تعداد کپسول در بوته، تعداد بذر در بوته، عملکرد بذر، قطر گل، قطر ساقه، سطح برگ، تعداد برگ، وزن تر و خشک اندام هوایی، ارتفاع گیاه و طول دوره گلدهی و علاوه بر این کلروفیل کل، فنل، فلاونوئید، آنتیاکسیدان و کاتالاز و عنصرهای نیتروژن، روی، بور، منگنز، آهن و مس در سطح احتمال 1% تفاوت معنیداری با هم داشتند. صفت تعداد ساقه فرعی، کاروتنوئید و پراکسیداز در سطح احتمال 5% معنیدار بود. اثر متقابل تیمارهای محلولپاشی با سولفات روی 5 میلیگرم بر لیتر و قارچ آربوسکولار مایکوریزا در صفت وزن تر اندام هوایی و کلروفیل کل در سطح احتمال 1% و تعداد گل و کلروفیل a و کاتالاز و عنصر روی در سطح احتمال 5% تفاوت معنیداری مشاهده شد. مقایسه بین تیمارها نشان داد تیمار محلولپاشی با سولفات روی 5 میلیگرم در لیتر همراه با تلقیح قارچ آربوسکولار مایکوریزا بیشترین تأثیر را بر افزایش میزان گلدهی، عملکرد بذر و ترکیبات فنلی و آنزیمهای کاتالاز و پراکسیداز داشت.نتیجهگیری: بهطور کلی میتوان نتیجهگیری کرد که در بین تیمارهای استفاده شده، تیمار محلولپاشی با سولفات روی (5 میلیگرم بر لیتر) همراه با قارچ آربوسکولار مایکوریزا میتواند با تأثیر بر فراهمی عناصر غذایی و افزایش رشد رویشی در حصول عملکرد بالای گل و بذر و افزایش میزان کلروفیلهای a و کل، کاروتنوئید، فلاونوئید، آنتیاکسیدان، کاتالاز و پراکسیداز این گیاه با ارزش مؤثر باشد.
بهزراعی و بهنژادی
فرحناز هوشیدری؛ سیدرضا طبائی عقدائی؛ فاطمه سفیدکن؛ بایزید یوسفی
چکیده
سابقه و هدف: مرزه از تیره Lamiaceae و جنس Satureja میباشد. از میان 16 گونه مرزه موجود در ایران تعداد 9 گونه اندمیک ایران است. مهمترین ترکیب اسانس این گونهها کارواکرول است که دارای خاصیت ضد عفونی کننده میباشد و در ترکیب برخی مواد آلی استفاده میشود. سرشاخههای گلدار و بهطور کلی قسمتهای هوایی گیاه مرزه از مهمترین بخش قابل استفاده این ...
بیشتر
سابقه و هدف: مرزه از تیره Lamiaceae و جنس Satureja میباشد. از میان 16 گونه مرزه موجود در ایران تعداد 9 گونه اندمیک ایران است. مهمترین ترکیب اسانس این گونهها کارواکرول است که دارای خاصیت ضد عفونی کننده میباشد و در ترکیب برخی مواد آلی استفاده میشود. سرشاخههای گلدار و بهطور کلی قسمتهای هوایی گیاه مرزه از مهمترین بخش قابل استفاده این گیاه است که معمولاً در زمان گلدهی برداشت و در سایه خشک میگردد و دارای بوی معطر است. در این تحقیق سازگاری ژنوتیپهای مختلف مرزه (Satureja spp.) به شرایط آب و هوایی استان کردستان ارزیابی شد.مواد و روشها: برای اجرای آزمایش، بذر 37 اکسشن متعلق به 10 گونه مرزه طی سالهای 1392-1388 از رویشگاههای طبیعی آنها در کشور واقع در استانهای خراسان، آذربایجانشرقی، یزد، مازندران، کردستان، لرستان، ایلام، گیلان، اصفهان و زنجان جمعآوری و در گلخانههای مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان کردستان و مؤسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور کشت شدند. گونههای مرزه شامل S. sahendica Bornm.، S. avromanica Maroofi، S. bachtiarica Bunge، S. spicigera (C. Koch) Boiss.، S. mutica Fisch.، S. macrantha C. A. Mey.، S. atropatana Bunge، S. rechingeri Jamzad، S. khuzistanica Jamzad و S. isophylla Rech. بود. بذرها در سینیهای نشایی کشت و بعد گیاهچههای سالم در مرحله 8 تا 10 برگی پس از تسطیح زمین و اجرای سیستم آبیاری قطرهای به زمین اصلی در مزرعه تحقیقاتی واقع در ایستگاه تحقیقاتی گریزه سنندج منتقل و طبق نقشه طرح کشت شدند. قالب طرح مورد نظر، بلوکهای کامل تصادفی در 3 تکرار بود. پس از گل دادن اکسشنها، نمونهبرداری از سرشاخههای مرزه در مرحله گلدهی کامل، در اوایل تابستان تا اواسط پاییز انجام شد. تجزیه واریانس (بهصورت اسپلیت پلات در زمان با طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی) و مقایسه میانگین دادهها با استفاده از آزمون چند دامنهای دانکن انجام شد. با استفاده از تجزیه خوشهای و صفات مورد بررسی، اکسشنها به گروههای مجزا و با منشأ متفاوت تفکیک شدند. همچنین توزیع واریانس pca (principal components analysis) مؤلفههای اصلی دادهها انجام شد. اسانس حاصل از نمونههای 3 تکرار برای شناسایی اجزا آنها با یکدیگر مخلوط و بعد به دستگاههای GC و GC/MS تزریق شدند.نتایج: براساس نتایج تجزیه واریانس بین گونهها و اکسشن درون گونههای مورد بررسی از لحاظ صفات بازده اسانس، عملکرد اسانس در هکتار (براساس وزن خشک گل و برگ در هکتار)، ترکیبات فنلی اسانس (%)، عملکرد وزن تر بوته در هکتار و عملکرد وزن خشک بوته در هکتار، عملکرد وزن خشک گل و برگ در هکتار، سطح تاجپوشش، میانگین ارتفاع شاخهها و درصد استقرار اختلاف معنیداری بین گونهها و اکسشن درون گونهها در سطح (1%≤p) وجود داشت. همچنین اثر سال در میزان بازده اسانس معنیدار بود. مقایسه میانگین گونههای مرزه نشان داد که از نظر میانگین عملکرد اسانس در هکتار گونههای S. spicigera، S. mutica، S. rechingeri، S. macrantha، S. khuzestanica، S. sahendica و S. bachtiarica بهترتیب با 44.20، 38.45، 19.00، 12.40، 12.07، 9.45 و 9.26 کیلوگرم در هکتار بیشترین و گونه های S. avromanica، S. isophylla و S. atropatana بهترتیب با 0.74، 1.64، 2.48 کیلوگرم در هکتار کمترین عملکرد را داشتند. گونههای S. khuzestanica، S. rechingeri، S. avromanica، S. mutica، S. spicigera و S. bachtiarica بهترتیب با 91.90، 90.26، 58.45، 53.03، 51.35 و 50.49 درصد ترکیبات فنلی اسانس بیشترین و گونههای S. isophylla، S. macrantha، S. sahendica و S. atropatana بهترتیب با 29.15، 36.55، 36.85 و 37.60 درصد کمترین ترکیبات فنلی اسانس را داشتند. گونههای S. avromanica، S. macrantha، S.spicigera، S. mutica، S .isophylla و S. sahendica بهترتیب با میانگین 93، 92، 91، 83، 83 و 81 درصد بیشترین زندهمانی یا درصد استقرار و گونههای S.atropatana، S. rechingeri و S. khuzistanica بهترتیب با 26، 31 و 38 درصد کمترین درصد استقرار را داشتند. صفت عملکرد وزن خشک گل و برگ در هکتار نیز در گونههای S. spicigera و S. mutica بهترتیب با 2173 و 2101 کیلوگرم بیشترین و گونههای S. atropatana، S. isophylla و S. avromanica بهترتیب با 338، 427 و 457 کیلوگرم کمترین مقدار را داشت.نتیجهگیری: براساس نتایج تجزیه خوشهای دادههای این تحقیق، گونههای S. sahendica،S. bachtiarica ،S. macrantha ، S. spicigera و S. mutica در اولویت کاشت در کردستان قرار گرفتند. گونههای S. avromanica، S. atropatana و S. isophylla در رتبه دوم کاشت و گونههای S. rechingeri و S. khuzestanica بهترتیب با میانگین بازده اسانس 2.87% و 2.41% (بالاتر از گونههای بومی)، نظر به حساسیت به سرما، استقرار کم، سطح کوچک تاجپوشش و کمبود وزن خشک گل و برگ میتوان نتیجه گرفت که این دو گونه مناسب کشت در شرایط مشابه کردستان نیستند. از سوی دیگر، براساس نمودار بای پلات عملکرد اسانس در هکتار با سطح تاجپوشش و عملکرد وزن تر و خشک بوته همبستگی مثبت دارد، ازاینرو گونههای S. spicigera، S. mutica، S. bachtiarica، S. macrantha و S. sahendica علاوه بر بزرگی سطح تاجپوشش و افزایش وزن خشک گل و برگ در آنها، عملکرد اسانس در هکتار بیشتری نیز در شرایط آب و هوایی سنندج نشان دادند. همچنین گونههای S. spicigera، S. mutica، S. macrantha، S. sahendica و S. bachtiarica بهترتیب با 5992، 5694، 2061، 1046 و 1622 کیلوگرم در هکتار دارای بیشترین عملکرد وزن خشک بوته در هکتار و 45.20، 38.44، 12.40، 9.45 و 9.26 کیلوگرم در هکتار بیشترین عملکرد اسانس را داشتند.
اثرات بیولوژیک اسانسها و عصارهها
نرگس اسماعیلی ایرانی؛ مجید اولیا
چکیده
سابقه و هدف: امروزه استفاده از گیاهان دارویی برای مهار زیستی بسیاری از عوامل بیماریزای گیاهی گسترش یافته است. گوجهفرنگی نیز بهعنوان یک محصول ضروری در صنایع غذایی اهمیت ویژهای در سراسر جهان دارد. از آنجا که نماتد ریشه گرهی (Meloidogyne spp.) با تغذیه و تولیدمثل در ریشه، گال تولید میکند و باعث تغییرات بیوشیمیایی و فیزیولوژیک میشود ...
بیشتر
سابقه و هدف: امروزه استفاده از گیاهان دارویی برای مهار زیستی بسیاری از عوامل بیماریزای گیاهی گسترش یافته است. گوجهفرنگی نیز بهعنوان یک محصول ضروری در صنایع غذایی اهمیت ویژهای در سراسر جهان دارد. از آنجا که نماتد ریشه گرهی (Meloidogyne spp.) با تغذیه و تولیدمثل در ریشه، گال تولید میکند و باعث تغییرات بیوشیمیایی و فیزیولوژیک میشود و نیز محیط مناسبی برای فعالیت قارچهای ساپروفیت و انگل خاکزی فراهم میکند، درنتیجه سبب تشدید خسارت به گیاه میزبان میشود. ازاینرو، هدف از این پژوهش، بررسی اثر عصارههای گیاهان شنبلیله (Trigonella foenum-graecum)، اسطوخودوس (Lavandula sublepoidota)، گل گاوزبان (Echium amoenum) و خرفه (Portulaca oleracea) بر کنترل نماتد ریشه گرهی بود.مواد و روشها: به منظور بررسی اثر ترکیبات طبیعی گیاهان دارویی شنبلیله، اسطوخودوس، گل گاوزبان و خرفه بر کنترل نماتد ریشه گرهی در گوجه فرنگی، آزمایشهایی جداگانه در شرایط آزمایشگاه و گلخانه به صورت طرح فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی انجام شد. ریشههای گوجهفرنگی آلوده به نماتد جمع آوری و از هر نمونه به روش تک کیسه تخم، یک توده تخم مناسب درون پتریدیش حاوی آب مقطر قرار داده شد. نشاء 2 تا 4 برگی گوجهفرنگی رقم فلات برای تکثیر نماتد ریشه گرهی انتخاب شد. ریشههای آلوده پس از 70 روز به قطعات دو سانتیمتری خرد شد و در تماس با محلول 10% هیپوکلریت سدیم قرار گرفت. سپس از الک 370 و 400 مش عبور داده شد. سوسپانسیون تخم بدست آمده در بخش گلخانه استفاده شد. به منظور انجام آزمایش، ابتدا عصارههای آبی، اتانولی و استونی از گیاهان مذکور تهیه گردید. در بخش آزمایشگاهی، تأثیر عصارهها بر مرگومیر لارو و نیز تعداد تفریخ تخم بعد 24، 48 و 72 ساعت قرارگیری لاروها و تخمها در معرض عصارهها با غلظتهای 0، 250، 500، 750 و ppm 1000 بررسی شد. در بخش گلخانهای، با اضافه کردن غلظتهای 0، 250، 500، 750 و ppm 1000 عصاره به گلدانهای حاوی نشاء گوجهفرنگی و خاک آلوده به نماتد، فعالیت ضد نماتدی این ترکیبات بررسی شد. در پایان، مقایسات میانگین دادههای بدست آمده براساس آزمون حداقل اختلاف معنیدار انجام شد.نتایج: نتایج مطالعات آزمایشگاهی نشان داد عصارههای آبی، الکلی و استونی شنبلیله، اسطوخودوس، گلگاوزبان و خرفه بهترتیب بیشترین بازدارندگی از تفریخ تخم نماتد را داشتند. بیشترین میزان بازدارندگی به غلظت ppm 1000 اختصاص داشت. همچنین، بیشترین ممانعت از تفریخ تخم بهترتیب در عصاره آبی شنبلیله و غلظت ppm 1000 عصارهها مشاهده شد. بیشترین تعداد تخم تفریخ نشده در غلظت ppm 1000 عصاره شنبلیله و 72 ساعت پس از شروع آزمایش مشاهده گردید. مطابق نتایج بدست آمده، عصاره آبی بیشترین تأثیر را در از بین بردن لارو نماتد داشت و بعد از آن عصاره الکلی و استونی در ردههای بعد قرار گرفتند. شنبلیله، اسطوخودوس، گل گاوزبان و خرفه بهترتیب بیشترین اثرگذاری در مرگ و میر لاروهای سن دوم را داشتند. در بین غلظت عصارههای مختلف نیز، غلظت ppm 1000 بیشترین تأثیر را در مقایسه با تیمار شاهد داشت. در این آزمایش تشکیل گال توسط نماتد در شرایط کاربرد عصاره گیاه شنبلیله در کمترین مقدار بود. عصاره گیاهان اسطوخودوس، گل گاوزبان و خرفه بهترتیب بعد از شنبلیله، بیشترین ممانعت از تشکیل گال روی ریشه گوجهفرنگی را ثبت کردند. بیشترین اثر در کاهش تعداد نماتد در خاک، مربوط به عصاره آبی گیاهان شنبلیله و خرفه با غلظت ppm 1000 بود. هرچند از نظر آماری اختلافی با سایر گیاهان در همین غلظت نشان ندادند.نتیجه گیری: نتایج نشاندهنده اثرهای مثبت عصارههای آبی، اتانولی و استونی چهار گیاه دارویی شنبلیله، اسطوخودوس، گل گاوزبان و خرفه بر ممانعت از تفریخ تخم و مرگومیر لارو سن دو نماتد ریشه گرهی بود. در تیمار شنبلیله تعداد محدودی گال روی ریشهها مشاهده شد و تشکیل گال را به شدت کاهش داد. عصاره اسطوخودوس و گلگاوزبان و خرفه بهترتیب بیشترین ممانعت از تشکیل گال روی گوجهفرنگی را بعد از شنبلیله نشان دادند. عصاره گیاه شنبلیله بیشترین تأثیر مثبت را بر کنترل نماتد ریشه گرهی داشت و عصاره گیاهان اسطوخودوس، گلگاوزبان و خرفه بهترتیب در درجات بعدی بودند.
بهزراعی و بهنژادی
هوشنگ رحمتی
چکیده
سابقه و هدف: گل مغربی (Oenothera biennis L.) با نام عمومی پامچال شب، به دلیل ترتیب قرار گرفتن متفاوت اسیدهای چرب در مولکول گلیسرول و وجود اسید چرب نادر گاما لینولنیک در علم پزشکی و علم تغذیه دارای جایگاه منحصر به فردی است. شوری خاک و آب یکی از موانع اصلی تولید محصولات کشاورزی و باغی، در نواحی خشک و نیمهخشک است. اسید سالیسیلیک نقش فعالی در واکنش ...
بیشتر
سابقه و هدف: گل مغربی (Oenothera biennis L.) با نام عمومی پامچال شب، به دلیل ترتیب قرار گرفتن متفاوت اسیدهای چرب در مولکول گلیسرول و وجود اسید چرب نادر گاما لینولنیک در علم پزشکی و علم تغذیه دارای جایگاه منحصر به فردی است. شوری خاک و آب یکی از موانع اصلی تولید محصولات کشاورزی و باغی، در نواحی خشک و نیمهخشک است. اسید سالیسیلیک نقش فعالی در واکنش گیاه به تنشهای غیرزیستی مختلف ازجمله شوری دارد و تحقیق روی این هورمون گیاهی در تولید محصولات کشاورزی مهم است.مواد و روشها: این تحقیق بهصورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی با دو فاکتور و سه تکرار در شرایط گلخانهای طی سال زراعی 1401-1400 اجرا شد. فاکتور اول شامل چهار سطح نمک کلرید سدیم به مقدار صفر، 50، 100 و 150 میلیمولار و فاکتور دوم شامل دو سطح صفر و 2 میلیمولار اسید سالیسیلیک بود. برای هر واحد آزمایشی تعداد 5 بوته (پنج گلدان) بهطور تصادفی انتخاب شدند و تعداد ساقه در بوته، ارتفاع بوته، وزن تر اندام هوایی، وزن تر ریشه، وزن خشک اندام هوایی و سطح برگ اندازهگیری شد. همچنین صفات میزان پرولین، پروتئین کل، محتوای آب نسبی برگ و رنگدانههای کلروفیل و کاروتنوئید برای هر واحد آزمایشی اندازهگیری گردید.نتایج: تجزیه واریانس نشان داد که اعمال تیمارهای تنش شوری بر روی تمام صفات تأثیر معنیداری در سطح 1% داشت. از سوی دیگر، اعمال تیمار اسید سالیسیلیک بر روی صفات وزن تر بوته و کلروفیل b تأثیر معنیدار در سطح 1% داشت و برای صفت کلروفیل a تأثیر معنیدار نداشت، اما در دیگر صفات دارای تأثیر معنیدار در سطح 5% بود. همچنین مشاهده شد که تنها در صفت میزان کاروتنوئید اثر متقابل معنیدار وجود نداشت و برای صفات پرولین و کلروفیل a این اثر در سطح 1% معنیدار شد؛ همچنین برای صفات ارتفاع بوته، وزن تر و خشک بوته، وزن تر ریشه، سطح برگ، تعداد شاخه در بوته، محتوای آب نسبی، پروتئین، کلروفیل b و کلروفیل کل، اثر متقابل اسید سالیسیلیک و شوری در سطح 5% معنیدار شد. نتایج مقایسه میانگینها نشان داد که افزایش سطوح تنش شوری سبب کاهش تمام صفات زراعی و بیشتر صفات فیزیولوژیک شد که این کاهش تا سطح 50 میلیمولار غیر معنیدار و از سطح 100 میلیمولار به بالا بهصورت معنیدار بود. همچنین سالیسلیک اسید موجب افزایش معنیدار در بیشتر صفات شد.نتیجهگیری: گیاه گل مغربی مقاومت متوسطی به شوری داشت و اعمال تیمار اسید سالیسیلیک سبب بهبود خصوصیات زراعی و فیزیولوژیک مغربی تا سطح تنش 50 میلیمولار (6.5 دسیزیمنس بر متر) شد و در سطح تنش 100 میلیمولار (9.1 دسیزیمنس بر متر) اعمال اسید سالیسیلیک 2 میلیمولار موجب تعدیل اثرهای تنش شوری در گیاه شد، اما در سطح تنش 150 میلیمولار (13 دسیزیمنس بر متر) خصوصیات زراعی و فیزیولوژیک گیاه کاهش معنیدار داشت و اعمال تیمار اسید سالیسیلیک سبب کاهش بیشتر آن شد. بر همین اساس، استفاده از اسید سالیسیلیک 2 میلیمولار به منظور کمک به بهبود عملکرد گیاه مغربی تا سطح تنش شوری 9 دسیزیمنس بر متر قابل توصیه است.
زراعت و باغبانی
محمد خوب بخت؛ روح اله رحیمی؛ خلیل کریمزاده اصل
چکیده
سابقه و هدف: زعفران، یکی از گیاهان بومی و گرانقیمت ایران است که کاشت آن سابقهای بسیار قدیمی دارد. این گیاه یکی از گیاهان مهم در صادرات محصولات کشاورزی بوده و نقش مهمی را در ارزآوری برای کشور ایفاء میکند. ایران در حال حاضر بهعنوان بزرگترین تولیدکننده زعفران، حدود 60% از کل تولید جهان را به خود اختصاص داده است. هدف از این پژوهش، تعیین ...
بیشتر
سابقه و هدف: زعفران، یکی از گیاهان بومی و گرانقیمت ایران است که کاشت آن سابقهای بسیار قدیمی دارد. این گیاه یکی از گیاهان مهم در صادرات محصولات کشاورزی بوده و نقش مهمی را در ارزآوری برای کشور ایفاء میکند. ایران در حال حاضر بهعنوان بزرگترین تولیدکننده زعفران، حدود 60% از کل تولید جهان را به خود اختصاص داده است. هدف از این پژوهش، تعیین الگوی مصرف انرژی و بررسی رابطه بین انرژی ورودی و عملکرد، برای تولید زعفران در غرب استان اصفهان میباشد.مواد و روشها: در این تحقیق اطلاعات مورد نیاز بهوسیله پرسشنامه و مصاحبه حضوری با کشاورزان جمعآوری شد. نهادههای مورد بررسی شامل نیروی کارگری، ماشین، سوخت دیزل، کودهای شیمیایی و آلی، آب آبیاری، الکتریسیته و انرژی بذر (پیاز) بودند. معادل انرژی هر یک از نهادهها با ضرب مقدار مصرف نهادهها در همارز انرژی آن محاسبه شد. براساس معادلهای انرژی ورودی و خروجی، شاخصهای انرژی مانند نسبت انرژی (بازده مصرف انرژی)، بهرهوری انرژی و انرژی ویژه محاسبه گردید. بازده انرژی از تقسیم انرژی خروجی به انرژی ورودی بدست میآید. به منظور تعیین رابطه ریاضی بین ورودیهای انرژی و عملکرد از تابع تولید کاب-داگلاس در این مطالعه استفاده شد. انرژی مورد نیاز در کشاورزی به چهار گروه مستقیم، غیرمستقیم، تجدیدپذیر و تجدیدناپذیر تقسیم میشود. روش بهرهوری فیزیکی حاشیهای برای تحلیل حساسیت نهادههای انرژی ورودی در تولید زعفران استفاده شد. این روش نشان میدهد که با افزایش یک واحد در یکی از نهادههای انرژی، با ثابت بودن سایر عوامل تولید، میزان تغییر در عملکرد چه میزان است. مقدار مثبت MPP هر نهاده نشان میدهد که با افزایش در ورودی، تولید نیز افزایش خواهد یافت. بنابراین استفاده از متغیر خروجی تا زمانی که منبع ثابت بهطور کامل استفاده نشده است نباید متوقف شود. مقدار منفی MPP عوامل ورودی نشاندهنده این است که هر واحد اضافه ورودی موجب کاهش عملکرد میشود.نتایج: براساس نتایج این تحقیق، پیاز مورد استفاده برای کشت (بذر) (54.11%) پرمصرفترین نهاده در تولید زعفران میباشد و پس از آن کود دامی (13.51%) و برق (11%) است. نسبت انرژیهای تجدیدپذیر در زعفران بیشتر از انرژیهای تجدیدناپذیر مصرفی بود. دو روش برای محاسبه بازده مصرف انرژی در زعفران وجود دارد: اولی براساس کل خروجی زعفران مانند کلاله، برگ و پیاز است و دومی فقط کلاله زعفران در نظر گرفته میشود. به دلیل بازده بسیار پایین کلاله در زعفران، بازده مصرف انرژی در روش دوم نسبت به روش اول بسیار جزئی است. در این مطالعه، بازده مصرف انرژی تنها براساس کلاله زعفران 0.200 بود. مقدار R2 برای مدل کاب-داگلاس براساس مصرف انرژی 0.84 برآورد شد که نشان میدهد این مدل توانایی پیشبینی و توضیح 84% تغییرات عملکرد توسط 5 نهاده نیروی کارگری، آب آبیاری، ماشینها، کودهای شیمیایی و حیوانی را دارد. نتایج تابع کاب-داگلاس نشان داد که انرژی ورودی نیروی انسانی، ماشینآلات، کودهای شیمیایی و حیوانی و آب برای آبیاری بر عملکرد تأثیر معنیداری دارد. نتایج حاصل از تحلیل حساسیت نشان داد که از بین انرژیهای ورودی، انرژی نیروی انسانی بیشترین مقدار MPP را به خود اختصاص داد. همچنین انرژی نیروی انسانی بیشترین اثر (0.87) را در مقایسه با سایر منابع در تولید زعفران داشت.نتیجهگیری: نتایج این مطالعه نشان داد که کل انرژی مصرفی برای تولید محصول زعفران 138319 مگا ژول در هکتار بدست آمد. سهم انرژیهای تجدیدپذیر برای تولید زعفران 16.46% بود. بازده مصرف انرژی، بهرهوری انرژی، انرژی ویژه و انرژی خالص تولید زعفران بهترتیب 3.7، 0.24 کیلوگرم بر مگاژول، 4.8 کیلوگرم بر مگاژول و 377600 مگاژول بر هکتار بدست آمد.
بیوتکنولوژی
فرید نورمند موید
چکیده
سابقه و هدف: ماریتیغال یا خارمریم با نام علمی Silybum marianum L. از گیاهان مهم دارویی است که جایگاه خاصی را در صنایع دارویی پیدا کرده است. خارمریم گیاهی یکساله یا دوساله است که دارای مواد مؤثره از نوع ترکیبات فلانوئیدی میباشد که بیشتر در دانههای گیاه ذخیره میشود. مجموعه مواد مؤثره این گیاه به سیلیمارین معروف است. سیلیمارین بهعنوان ...
بیشتر
سابقه و هدف: ماریتیغال یا خارمریم با نام علمی Silybum marianum L. از گیاهان مهم دارویی است که جایگاه خاصی را در صنایع دارویی پیدا کرده است. خارمریم گیاهی یکساله یا دوساله است که دارای مواد مؤثره از نوع ترکیبات فلانوئیدی میباشد که بیشتر در دانههای گیاه ذخیره میشود. مجموعه مواد مؤثره این گیاه به سیلیمارین معروف است. سیلیمارین بهعنوان ماده دارویی ضد سرطان شناخته شده است. سیستمهای کشت سلولی میتوانند برای کشت در مقیاس وسیع سلولهای گیاهی برای تولید متابولیتهای ثانویه استفاده شوند. هدف از این تحقیق، مطالعه اثر ژنوتیپ، ریزنمونه، تیمارهای فیتوهورمونی و نوع کالوس بر میزان سنتز مواد مؤثره در کالوسهای ماریتیغال با استفاده از تکنیک کروماتوگرافی مایع با فشار بالا (HPLC) بود.مواد و روشها: در این تحقیق برای تولید گیاهچه استریل ماریتیغال، از محلولهای tween-20، اتانول 70%، آب اکسیژنه و شستشو با آب مقطر استریل برای ضدعفونی بذر استفاده شد. سپس بذرهای استریل به محیط کشت آب و آگار (12 گرم در لیتر) استریل شده منتقل و در شرایط تاریکی و دمای 25 درجه سانتیگراد بهمدت 15 روز نگهداری و پس از جوانهزنی و کمی رشد به شرایط روشنایی انتقال داده شدند. سپس آزمایشی با استفاده از دو ژنوتیپ مجارستان و برازجان، ریزنمونه لپه و هیپوکوتیل، محیط کشت موراشیگ و اسکوک (MS) و تیمارهای هورمونی 2,4-Dichlorophenoxyacetic acid (2,4-D) (1، 2.5 و 5 میلیگرم در لیتر) و بنزیل آمینو پورین (BAP) (0.25 و 0.5 میلیگرم در لیتر) در شرایط تاریکی و در قالب طرح فاکتوریل بر پایه کاملاً تصادفی انجام شد. کالوسهای تولید شده پس از 30 روز به محیط کشت MS منتقل و با نصف هورمونها واکشت شدند. چربیزدایی و استخراج مواد مؤثره از کالوس، بهترتیب با استفاده از حلالهای پترولیوم اتر و متانول انجام شد. اجزای سیلیمارین با استفاده از دستگاه کروماتوگرافی مایع با فشار بالا به اجزای تاکسیفولین، سیلیکریستین، سیلیدیانین، سیلیبین و ایزوسیلیبین تفکیک شدند. آنالیز آماری دادهها با نرمافزار spss انجام شد.نتایج: نتایج آزمایش نشاندهنده تأثیر تیمارهای مختلف ریزنمونه، اکوتیپ و هورمونها بر میزان ترکیبات فلاونوییدی سیلیمارین (تاکسیفولین، سیلیکریستین، سیلیدیانین، سیلیبین، ایزوسیلیبین) در عصاره ماریتیغال میباشد. نتایج تجزیه واریانس و مقایسه میانگین مقادیر فلاونولیگنانها در کالوسهای حاصل از آزمایش نشان داد که بیشترین مقدار تاکسیفولین مربوط به ریزنمونه هیپوکوتیل بود. بیشترین مقدار سیلیکریستین مربوط به رقم مجارستان و مقدار 5 میلیگرم در لیتر 2,4-D بود. بیشترین مقدار سیلیدیانین مربوط به رقم مجارستان، مقدار 1 میلیگرم در لیتر 2,4-D و 0.25 میلیگرم در لیتر BAP بود. بیشترین مقدار سیلیبین مربوط به رقم مجارستان، ریزنمونه هیپوکوتیل، مقدار 1 میلیگرم در لیتر 2,4-D و 0.25 میلیگرم در لیتر BAP تعلق داشت. بیشترین مقدار ایزوسیلیبین مربوط به رقم مجارستان، ریزنمونه هیپوکوتیل و مقدار 1 میلیگرم در لیتر 2,4-D بود. بیشترین مقدار سیلیمارین مربوط به رقم مجارستان، مقدار 1 میلیگرم در لیتر 2,4-D و 0.5 میلیگرم در لیتر BAP بود.نتیجهگیری: نتایج بدست آمده نشان داد که ارقام اصلاح شده ماریتیغال از قبیل مجارستان مواد مؤثره بیشتری نسبت به تودههای بومی دارند. در تولید مواد مؤثره، نوع ریزنمونه اهمیت بیشتری نسبت به حجم و نوع کالوس حاصل از آن دارد. بهطوری که ریزنمونه هیپوکوتیل با کالوسهای کوچک و غیر جنینزا نسبت به لپه با کالوسهای حجیم و جنینزا درصد تولید مواد مؤثره بالایی داشت. در ضمن، مقادیر پایین هورمونهای اکسین و سیتوکینین مؤثرتر از مقادیر بالای آنها در تولید مواد مؤثره بودند.