صادق عنبرستانی؛ علیرضا رضازاده؛ آیت اله رضایی
چکیده
سیاهدانه (Nigella sativa L.) گیاهی دارویی و متعلق به خانواده آلاله میباشد. دانههای این گیاه در طب سنتی برای درمان بیماریهای آسم، التهاب، دیابت و فشار خون بالا استفاده میشود. کشت سلولی این گیاه بهدلیل ترکیبهای فعال و کاربرد در پزشکی دارای اهمیت است. در این تحقیق، بهمنظور بررسی اثر عصاره مخمر و ساکارز بر ویژگیهای رشد سلول و صفات ...
بیشتر
سیاهدانه (Nigella sativa L.) گیاهی دارویی و متعلق به خانواده آلاله میباشد. دانههای این گیاه در طب سنتی برای درمان بیماریهای آسم، التهاب، دیابت و فشار خون بالا استفاده میشود. کشت سلولی این گیاه بهدلیل ترکیبهای فعال و کاربرد در پزشکی دارای اهمیت است. در این تحقیق، بهمنظور بررسی اثر عصاره مخمر و ساکارز بر ویژگیهای رشد سلول و صفات بیوشیمیایی کشت سلولی سیاهدانه آزمایشی بهصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملاً تصادفی در سه تکرار انجام شد. فاکتور اول سه غلظت عصاره مخمر (صفر، 0.5 و ۱ میلیگرم در لیتر) و فاکتور دوم سه غلظت ساکارز (30، 4۵ و60 گرم در لیتر) انتخاب گردید. پس از گذشت چهار روز از اعمال تیمارها، میزان رشد، آنتوسیانین، مقدار پروتئین محلول، فعالیت آنزیم پراکسیداز، محتوی فنول، غلظت پراکسید هیدروژن و پراکسیداسیون لیپیدهای غشایی ارزیابی شد. نتایج این پژوهش نشان داد که کاربرد عصاره مخمر به تنهایی بر رشد سلولها مؤثر بود و عصاره مخمر و ساکارز باعث افزایش معنیدار مقدار آنتوسیانین، مقدار پروتئین محلول، محتوی فنول، غلظت پراکسید هیدروژن و پراکسیداسیون لیپیدهای غشایی شد. این در حالیست که فعالیت آنزیم پراکسیداز بهصورت معنیداری نسبت به نمونه شاهد کاهش یافت. نتایج نشان داد احتمالاً ساکارز و عصاره مخمر از طریق تأمین منابع غذایی و القاء تنش اکسیداتیو، آثار خود را بر روی سلولهای سیاهدانه نشان دادند
عبدالرسول زارعی؛ صادق ظهرابی؛ فاطمه بومه
چکیده
میزان تبخیر و تعرق و یا میزان آب مصرفی توسط گیاه اساس یک برنامهریزی آبیاری را تشکیل میدهد. انجام آبیاری بدون آگاهی از نیاز واقعی گیاه به آب، باعث میشود که آب در اختیار گیاه کمتر از حد لازم و یا بیش از حد نیاز باشد، که هر دو حالت سبب زیان اقتصادی و کاهش کارایی مصرف آب میشود. یکی از بهترین راهکارهای ارائه شده در رابطه با بررسی نیاز ...
بیشتر
میزان تبخیر و تعرق و یا میزان آب مصرفی توسط گیاه اساس یک برنامهریزی آبیاری را تشکیل میدهد. انجام آبیاری بدون آگاهی از نیاز واقعی گیاه به آب، باعث میشود که آب در اختیار گیاه کمتر از حد لازم و یا بیش از حد نیاز باشد، که هر دو حالت سبب زیان اقتصادی و کاهش کارایی مصرف آب میشود. یکی از بهترین راهکارهای ارائه شده در رابطه با بررسی نیاز آبی گیاهان، تعیین میزان ضریب گیاهی با کمک لایسیمتر میباشد. هدف از این مطالعه که در دانشگاه فسا واقع در 140 کیلومتری جنوبشرقی شیراز انجام شد، ارزیابی مراحل مختلف رشد و تعیین ضریب گیاهی گونه یکساله سیاهدانه (Nigella sativa L.) میباشد. در این مطالعه ضریب گیاهی گونه مورد نظر در شرایط رطوبتی سهلالوصول با استفاده از میکرولایسیمتر وزنی با ابعاد (30×40 سانتیمتر) و در سه تکرار تعیین شد. نتایج بدست آمده نشان داد که طول دوره هر یک از مراحل چهارگانه رشد (مرحله اولیه رشد، مرحله توسعه، مرحله میانی و مرحله پایانی) بهترتیب 10، 11، 41 و 23 روز میباشد. ضریب گیاهی سیاهدانه در هر یک از این مراحل بهترتیب 0.75، 1.02، 1.21 و 0.8 بود.
سیامک ذیشان؛ رسول اصغری زکریا؛ ناصر زارع
چکیده
سیاهدانه (Nigella sativa L.) گیاهی یکساله از خانواده آلاله است که دانه آن حاوی پروتئین، آلکالوئیدها، کینونها، ساپونین و اسانس فرّار بوده و علیه برخی از باکتریها و درمان بسیاری از بیماریها بکار میرود. در این تحقیق القاء پلیپلوئیدی در گیاه سیاهدانه از طریق تیمار بذر با غلظتهای 0، 025/0، 05/0، 1/0 و 2/0 درصد کلشیسین در مدت زمان 8، 24 و ...
بیشتر
سیاهدانه (Nigella sativa L.) گیاهی یکساله از خانواده آلاله است که دانه آن حاوی پروتئین، آلکالوئیدها، کینونها، ساپونین و اسانس فرّار بوده و علیه برخی از باکتریها و درمان بسیاری از بیماریها بکار میرود. در این تحقیق القاء پلیپلوئیدی در گیاه سیاهدانه از طریق تیمار بذر با غلظتهای 0، 025/0، 05/0، 1/0 و 2/0 درصد کلشیسین در مدت زمان 8، 24 و 48 ساعت در قالب آزمایش فاکتوریل با طرح پایه کاملاً تصادفی در سه تکرار بررسی شد. تعیین درصد گیاهان تتراپلوئید از طریق بررسی صفات مورفولوژیکی و مشاهدات کروموزومی انجام شد. تجزیه واریانس دادههای حاصل نشان داد که اثر غلظت کلشیسین، مدت زمان تیمار و اثر متقابل آنها بر زندهمانی گیاهان و درصد القاء تتراپلوئیدی معنیدار است. با افزایش غلظت کلشیسین و مدت زمان تیمار، درصد جوانهزنی بذرها و زندهمانی گیاهان حاصل بهطور قابل ملاحظهای کاهش یافت. کمترین تعداد گیاهان زنده مانده در غلظت 2/0% کلشیسین با زمان تیمار 24 و 48 ساعت مشاهده شد. بیشترین درصد گیاهان تتراپلوئید القاء شده (9/9%) در غلظت 05/0% کلشیسین با مدت زمان تیمار 48 ساعت بدست آمد که تفاوت معنیداری با غلظتهای 1/0% و 2/0% آن با همین زمان تیمار نداشت. البته گیاهان حاصل از تیمار با کلشیسین، ارتفاع بوته، فواصل میانگره، طول و عرض کپسول بیشتری نسبت به گیاهان دیپلوئید داشتند. علاوهبر این، آنها دارای روزنههای بزرگتر با تعداد کمتر در مقایسه با گیاهان دیپلوئید بودند.
رزیتا کبیری؛ حسن فرحبخش؛ فاطمه نصیبی
چکیده
بهمنظور بررسی اثر تنش خشکی ناشی از پلیاتیلن گلایکول بر برخی پارامترهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی شامل وزن خشک اندام هوایی، نشت یونی، محتوی نسبی آب برگ، رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل a، b، کل و کاروتنوئیدها)، مالوندآلدهید و سایر آلدهیدها، آنتوسیانینها، ترکیبهای پلیفنلی، فلاونوئیدها، فعالیت آنزیم فنیلآلانین آمونیالیاز، ...
بیشتر
بهمنظور بررسی اثر تنش خشکی ناشی از پلیاتیلن گلایکول بر برخی پارامترهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی شامل وزن خشک اندام هوایی، نشت یونی، محتوی نسبی آب برگ، رنگیزههای فتوسنتزی (کلروفیل a، b، کل و کاروتنوئیدها)، مالوندآلدهید و سایر آلدهیدها، آنتوسیانینها، ترکیبهای پلیفنلی، فلاونوئیدها، فعالیت آنزیم فنیلآلانین آمونیالیاز، محتوی قندهای محلول و پروتئین در گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.)، آزمایشی در سال 1390 در آزمایشگاه تحقیقاتی دانشگاه شهید باهنر کرمان در قالب طرح کاملاً تصادفی با سه تکرار و در شرایط کشت هیدروپونیک انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل تنش خشکی در سطوح صفر، 2/0-، 4/0- و 6/0- مگاپاسکال بودند. نتایج نشان داد که تنش خشکی باعث کاهش معنیدار وزن خشک اندام هوایی، محتوی نسبی آب برگ، رنگیزههای فتوسنتزی، آنتوسیانینها، ترکیبهای پلیفنلی، فلاونوئیدها و پروتئین و افزایش نشت یونی، مقدار مالوندآلدهید و سایر آلدهیدها، فعالیت آنزیم فنیلآلانین آمونیالیاز و محتوی قندهای محلول گردید. براساس نتایج بدست آمده به نظر میرسد که این گیاه در برابر تنش خشکی حساس بوده، بنابراین بکار بردن ترکیبهای حفاظتی خارجی میتواند ظرفیت آنتیاکسیدانی این گیاه را در برابر شرایط تنش افزایش دهد.
مریمالسادات سلامتی؛ حسین زینلی
چکیده
این تحقیق بهمنظور بررسی تنوع ژنتیکی و روابط بین صفات مورفولوژیک در 21 ژنوتیپ سیاهدانه (Nigella sativa L.) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد. صفات مورفولوژی شامل عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی، تعداد فولیکول در بوته، تعداد دانه در فولیکول، وزن هزاردانه، تعداد انشعابهای ساقه، وزن فولیکول، ارتفاع بوته و شاخص برداشت ...
بیشتر
این تحقیق بهمنظور بررسی تنوع ژنتیکی و روابط بین صفات مورفولوژیک در 21 ژنوتیپ سیاهدانه (Nigella sativa L.) در قالب یک طرح کاملاً تصادفی با چهار تکرار انجام شد. صفات مورفولوژی شامل عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیکی، تعداد فولیکول در بوته، تعداد دانه در فولیکول، وزن هزاردانه، تعداد انشعابهای ساقه، وزن فولیکول، ارتفاع بوته و شاخص برداشت بود. براساس نتایج تجزیه واریانس، اختلاف ژنوتیپهای مورد مطالعه برای کلیه صفات بجز شاخص برداشت در سطح احتمال 1% معنیدار بود. ضرایب تغییرات فنوتیپی و ژنوتیپی برای بیشتر صفات بالا بود، که نشان از تنوع بالا در صفات مورد بررسی داشت. دامنه تغییرات عملکرد دانه در بین ژنوتیپهای مورد بررسی از 34/63 گرم در ژنوتیپ شیراز تا 36/147 گرم در ژنوتیپ زابل 1 متغیر بود. برآورد ضرایب همبستگی بین صفات نشان داد که عملکرد دانه در بوته با صفات عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در فولیکول، ارتفاع بوته، تعداد انشعابهای ساقه و شاخص برداشت همبستگی مثبت و بالایی دارد. تجزیه و تحلیل رگرسیون مرحلهای برای عملکرد دانه نشان داد که صفات عملکرد بیولوژیک، تعداد دانه در فولیکول، تعداد انشعابهای ساقه و شاخص برداشت بهترتیب وارد مدل شدند و 95% تغییرات عملکرد دانه را توجیه نمودند. براساس ضرایب مسیر صفت عملکرد بیولوژیک و تعداد دانه در فولیکول بالاترین اثر مستقیم را بر عملکرد دانه داشتند. تجزیه عاملها سه عامل پنهانی را معرفی نمود که در مجموع 12/94% از واریانس بین صفات را بیان نمودند. این عاملها با توجه به اجزای تشکیلدهنده آنها بهترتیب عامل بهرهوری (عملکرد دانه و عملکرد بیولوژیک)، عامل اجزای عملکرد (تعداد انشعابهای ساقه و تعداد فولیکول در بوته) و عامل خصوصیات فولیکول (وزن فولیکول و تعداد دانه در فولیکول) نامیده شدند. براساس تجزیه خوشهای 21 ژنوتیپ مورد مطالعه در سه گروه مختلف قرار گرفتند و اختلافهای چشمگیری بهویژه برای میزان عملکرد، تعداد فولیکول در بوته و تعداد دانه در فولیکول در بین گروهها وجود داشت. بنابراین میتوان از طریق تلاقی بین ژنوتیپهای برتر خوشههای مختلف و آزمون نتایج آنها از طریق برنامههای بهنژادی و انتخاب نسبت به تولید ارقام با خصوصیات زراعی مطلوب اقدام نمود.
علیرضا رضاپور؛ مصطفی حیدری؛ محمد گلوی؛ محمود رمرودی
چکیده
به منظور بررسی اثرهای تنش خشکی و مقادیر مختلف کود گوگرد بر خصوصیات کمی و کیفی گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.) آزمایشی بهصورت کرتهای یکبار خرده شده و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1388 در شهرستان قائن اجرا گردید. تیمارهای خشکی بهصورت آبیاری پس از 50، 100 و 150 میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A بهعنوان عامل ...
بیشتر
به منظور بررسی اثرهای تنش خشکی و مقادیر مختلف کود گوگرد بر خصوصیات کمی و کیفی گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.) آزمایشی بهصورت کرتهای یکبار خرده شده و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با سه تکرار در سال 1388 در شهرستان قائن اجرا گردید. تیمارهای خشکی بهصورت آبیاری پس از 50، 100 و 150 میلیمتر تبخیر از تشتک تبخیر کلاس A بهعنوان عامل اصلی و چهار سطح کود گوگرد شامل 0، 75، 150 و 225 کیلوگرم در هکتار از منبع گوگرد بنَتونیتدار بهعنوان عامل فرعی بودند. نتایج تجزیه آماری دادهها نشان داد که تنش خشکی تأثیر معنیداری بر عملکرد دانه گیاه دارویی سیاهدانه دارد. بهطوری که عملکرد دانه در تیمار150 میلیمتر در مقایسه با تیمار 50 میلیمتر تبخیر از سطح تشتک 8/22% کاسته شد. تنش خشکی بجز وزن هزاردانه، تأثیر معنیداری بر کلیه اجزای عملکرد دانه شامل بیوماس، تعداد کپسول در بوته و تعداد دانه در کپسول داشته و سبب کاهش آنها گردید. بهنحوی که بیشترین مقدار کاهش در بالاترین سطح تنش مربوط به تعداد دانه در کپسول به میزان 64/31% بود. بهطوری که تحت تنش خشکی میزان دو تنظیمکننده اسمزی کربوهیدرات و پرولین افزایش و از درصد اسانس و عملکرد اسانس دانه گیاه سیاهدانه کاسته شد. کاربرد کود گوگرد سبب افزایش عملکرد دانه شد و مصرف 225 کیلوگرم در هکتار کود گوگرد عملکرد دانه را 2/7% افزایش داد. بنابراین تأثیر معنیدار و مثبت کود گوگرد بر کلیه اجزای عملکرد دانه، تنظیمکنندههای اسمزی و عملکرد اسانس بهویژه تا سطح 150 کیلوگرم گوگرد در هکتار مشاهده شد.
مهلقا قربانلی؛ غلامرضا بخشیخانیکی؛ صنم سلیمیالیزئی؛ مهدی هدایتی
چکیده
در این تحقیق تغییرات میزان پرولین و قندهای محلول و فعالیت دو آنزیم کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز در اثر تنش خشکی همراه تأثیر جبرانی اسیدآسکوربیک بهعنوان عامل دفاعی در گیاه سیاهدانه (Nigella sativa L.) مورد بررسی قرار گرفت. بنابراین کشت گیاه به صورت گلخانهای با تیمارهای مختلف آبیاری و اسیداسکوربیک شامل: 1) شاهد با آبیاری به مقدار ظرفیت ...
بیشتر
در این تحقیق تغییرات میزان پرولین و قندهای محلول و فعالیت دو آنزیم کاتالاز و گلوتاتیون پراکسیداز در اثر تنش خشکی همراه تأثیر جبرانی اسیدآسکوربیک بهعنوان عامل دفاعی در گیاه سیاهدانه (Nigella sativa L.) مورد بررسی قرار گرفت. بنابراین کشت گیاه به صورت گلخانهای با تیمارهای مختلف آبیاری و اسیداسکوربیک شامل: 1) شاهد با آبیاری به مقدار ظرفیت زراعی، 2) آبیاری دو سوم ظرفیت زراعی، 3) آبیاری یک سوم ظرفیت زراعی، 4) آبیاری دو سوم ظرفیت زراعی بههمراه اسیدآسکوربیک 10 میلیمولار، 5) آبیاری دو سوم ظرفیت زراعی بههمراه اسیدآسکوربیک 1 میلیمولار، 6) آبیاری یک سوم ظرفیت زراعی به همراه اسیدآسکوربیک 10 میلیمولار، 7) آبیاری یک سوم ظرفیت زراعی بههمراه اسیدآسکوربیک 1 میلیمولار، انجام گردید. مقدار پرولین و قندهای محلول در اندام هوایی و زمینی در سطوح مختلف آبیاری بجز تیمار آبیاری با دو سوم ظرفیت زراعی بههمراه اسیدآسکوربیک 10 میلیمولار تفاوت معنیدار نشان دادند. مقدار آنزیمها نیز در سطوح آبیاری یک سوم و دو سوم ظرفیت زراعی چه در اندام هوایی و چه در اندام زمینی، تفاوت معنیداری داشتند و غلظت 1 میلیمولار اسیدآسکوربیک تقریباً در کنار تنشهای مختلف اثر کاهندهای نداشت ولی اسیدآسکوربیک 10 میلیمولار بهویژه در آبیاری دو سوم ظرفیت زراعی توانست با کاهش متابولیتهای حاصل از کم شدن میزان آب آبیاری، اثر کمبود آب را به مقدار چشمگیر کاهش دهد.
مهلقا قربانلی؛ نینا ادیبهاشمی؛ مریم پیوندی
چکیده
در این پژوهش، برهمکنش کلریدسدیم و اسید آسکوربیک بر پارامترهای رشد (وزن تر و خشک، طول اندام هوایی و ریشه)، مقدار رنگیزههای فتوسنتزی برگها (کلروفیل a، b و (a+b)، کاروتنوئیدها)، مقدار قندهای محلول و پروتئین در اندام هوایی و ریشه گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.) در شرایط گلخانهای، به صورت تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. بهطوری ...
بیشتر
در این پژوهش، برهمکنش کلریدسدیم و اسید آسکوربیک بر پارامترهای رشد (وزن تر و خشک، طول اندام هوایی و ریشه)، مقدار رنگیزههای فتوسنتزی برگها (کلروفیل a، b و (a+b)، کاروتنوئیدها)، مقدار قندهای محلول و پروتئین در اندام هوایی و ریشه گیاه دارویی سیاهدانه (Nigella sativa L.) در شرایط گلخانهای، به صورت تصادفی با سه تکرار مورد بررسی قرار گرفت. بهطوری که گیاهان در معرض غلظتهای مختلف کلریدسدیم (0، 25، 50، 75 و100 میلیمولار) و اسید آسکوربیک (0 و10 میلیمولار) قرار گرفتند. در گیاهانی که تنها در معرض کلریدسدیم قرار داشتند، در مقایسه با گیاهان شاهد، با افزایش غلظت کلریدسدیم، پارامترهای رشد، مقدار رنگیزههای فتوسنتزی و مقدار پروتئین کاهش و مقدار قندهای محلول افزایش یافت. اما گیاهانی که در معرض همزمان کلریدسدیم و اسید آسکوربیک قرارداشتند، در مقایسه با گیاهانی که تنها در معرض تنش شوری بودند، در غلظتهای یکسان کلریدسدیم، پارامترهای رشد، مقدار رنگیزههای فتوسنتزی و مقدار قندهای محلول و پروتئین بیشتری را نشان دادند. این نتایج نشان میدهند که اسپری اسید آسکوربیک (بهعنوان یک آنتیاکسیدان) سبب افزایش بردباری به تنش شوری و کاهش اثرهای مضر کلریدسدیم در گیاه سیاهدانه شده است.
صدیقه عسگری؛ نرگس جعفری دینانی؛ علیرضا قنادی؛ علیرضا هلالات
دوره 24، شماره 1 ، اردیبهشت 1387، ، صفحه 66-73
چکیده
استفاده از گیاهان دارویی در معالجه هیپرکلسترولمی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. سیاهدانه از گیاهان مؤثر بر حالت هیپرکلسترولمی است اما اثرهای جانبی احتمالی آن بر فاکتورهای هماتولوژیک و دستگاه هموستاز مشخص نمیباشد. به همین دلیل در این تحقیق اثر این گیاه را بر فاکتورهای گفته شده در خرگوشهای تحت رژیم پرکلسترول و تحت رژیم معمولی ...
بیشتر
استفاده از گیاهان دارویی در معالجه هیپرکلسترولمی بسیار مورد توجه قرار گرفته است. سیاهدانه از گیاهان مؤثر بر حالت هیپرکلسترولمی است اما اثرهای جانبی احتمالی آن بر فاکتورهای هماتولوژیک و دستگاه هموستاز مشخص نمیباشد. به همین دلیل در این تحقیق اثر این گیاه را بر فاکتورهای گفته شده در خرگوشهای تحت رژیم پرکلسترول و تحت رژیم معمولی بررسی نمودیم. در این تحقیق 20 سر خرگوش نر بالغ به 4 گروه آزمایشی،گروه معمولی، گروه پرکلسترول (%1 کلسترول)، گروه معمولی+ سیاهدانه (%5 سیاهدانه)، گروه پرکلسترول (%1 کلسترول) + سیاهدانه (%5 سیاهدانه) تقسیم شدند و بهمدت 8 هفته تحت رژیمهای غذایی قرار گرفتند. در انتهای مطالعه، نمونه خون خرگوشها برای بررسی فاکتورهای هماتولوژیک بکار برده شد. نتایج نشان داد که سیاهدانه تأثیری بر گلبولهای سفید (WBC) ، گلبولهای قرمز (RBC)، هماتوکریت (HCT)، هموگلوبین ((HGB، فیبرینوژن (FIB) و فاکتور VII انعقادی ندارد و تنها سبب افزایش معنیدار میزان پلاکتها میگردد و در نتیجه ممکن است سبب افزایش انعقاد گردد. بنابراین سیاه دانه به استثنای افزایش در میران پلاکتها، تأثیری بر سایر فاکتورهای هماتولوژیک ندارد و انجام مطالعات گستردهتر با تأکید بر اثرهای سیاهدانه همراه با رژیمهای غذایی مختلف (پرکلسترول و معمولی) بر فاکتورهای مختلف انعقادی و تأثیر نهایی آن بر سیستم هموستاز پیشنهاد میشود.